دین رسانه ای (دین الکترونیک)
دکتر یونس نوربخش (1)
محمدمهدی مولایی (2)
چکیده
تحولات رسانه ای از کتاب و چاپ، به مونیتور و الکترونیک می تواند به عنوان انتقال از معنا به معانی، توصیف شود. با توسعه ی صنعت رسانه و تنوع آن و افزایش کارکردهای آن، قدرت آن نیز در جنبه های گوناگون اجتماعی و سیاسی و اقتصادی به شدت افزایش یافته است. ارتباطات رسانه ای، جهان دیگری به نام جهان ارتباطات را در پیش روی ما قرار داده است. این جهان مجازی، ویژگی های خاص خود را دارد که بررسی عمیق تری نیاز دارد. رسانه در عرصه دین و معنویت نیز سبب تحولات بنیادی شده است. مفاهیمی چون «دین رسانه ای»، «ارتباطات دینی»، «تربیت رسانه ای» و «گفتمان عمومی و دین» به عنوان موضوع های علوم بین رشته ای جدیدی مطرح شده اند. این علوم در دپارتمان های گوناگون به صورت بین رشته ای، بین رشته های ارتباطات، خبرنگاری، الهیات و دین و رشته های دیگر راه اندازی شده اند. همچنین این موضوع ارتباط و همکاری بین دانشگاه ها و انستیتوها را در یک ارتباط فرافرهنگی و بین مذهبی الزامی کرده است. از آنجایی که رسانه ها تحولات هر کدام از ادیان را تقویت می کنند و همین طور تحولات درون مذهبی و موقعیت دین در افکار عمومی را تغییر می دهند. از این رو، به این نکته توجه می شود که در آموزش های تکمیلی باید به نیازهای جدید و صلاحیت های روزنامه نگاری و کار ارتباطات توجه کرد. در دنیای امروز، مسائل با انگیزه های دینی به دلیل سیاست جهانی و علاقه ی عمومی و همین طور نزاع های بین گروه های مذهبی و چالش های منطقه خاورمیانه شدت یافته است. همچنین روزنامه نگاری و کار رسانه ای، به شکل قرن بیستم، با تحولات جدید به پایان رسیده است. این تحولات در حوزه ی گفتمان های عمومی دینی نیز آشکار شده است و علم ارتباطات باید به این تحولات واکنش نشان دهد. فهم یک فرهنگ فراتر از ساختار فکری آن جامعه، از راه رسانه ها و گفتمان عمومی سریع تر تحقق می یابد و این شانس ایجاد شده که فهم بین فرهنگی و بین دینی از راه ساختار رسانه ای تقویت شود. رسانه ها شکل جدیدی از دین داری را تولید می کنند و سرعت می بخشند. آنها همین طور پیوند جدیدی میان دین و سیاست و زندگی و حتی اقتصاد برقرار می کنند. رسانه ها می توانند جهان فرهنگ دینی را به یک سمت سوق دهند و حتی مورد بهره برداری سیاسی و یا بازار اقتصادی قرار دهند. این امر در حقیقت به معنای خروج گفتمان دینی از محیط سازمان های دینی به سوی افکار عمومی و رسانه ای است. دین رسانه ای، گفتمان جدیدی است که طی آن منش ارتباطات دینی و حتی موضوع و کارکرد گفتمان دینی تغییر می یابد.در این مقاله سعی شده است، مفهوم «دین رسانه ای» شکافته شود و ارتباط میان دین و رسانه، در قالب مفهوم دین رسانه ای مورد تجزیه و تحلیل قرار گیرد.
دین رسانه ای، تلویزیون، رسانه جمعی، دین، سکولاریزم.
مقدمه
مدت های طولانی است که چرخ مدرنیته چنان با سرعت حرکت می کند که اندیشه فن گرایی این تصور را که رسانه های جمعی مدرن و دین می توانند با هم هم خوانی داشته باشند ناممکن ساخته است. این پرسش درباره ی رسانه سنتی مطرح نیست، زیرا رسانه سنتی در عصر محوریت خداوند و سایه تقوا به حیات خود ادامه می دهد و اساساً حوزه ای جدا از حوزه دین متصور نیست. در این دنیا، اشیاء با همه تکثر خود به امر مقدس اشاره دارند. رسانه سنتی نیز در خدمت امر مقدس است، (3) ولی برخلاف دنیای سنتی که دنیای وحدت و توحید است، دنیای مدرن دنیای تفکیک، تکثر و تمایز و جدایی دین از دنیاست. پس از دوران طولانی دور بودن رسانه های جمعی از پرداختن به دین و مسایل دینی، از چند دهه گذشته شاهد توجه رسانه های دنیا به خبرهای دینی و سوژه های مذهبی هستیم. توجه به رویکردهای اخلاقی و مذهبی در جهت حل مسائلی که در زمینه اخلاق پزشکی، حفظ محیط زیست و اخلاق اجتماعی ایجاد شده و همین طور واقعه یازده سپتامبر و مطرح شدن خطر تروریسم و ضرورت مبارزه با آن، که تهاجم رسانه ای به مسلمانان را به دنبال داشت و همچنین بیداری اسلامی و رشد مقاومت های اسلامی در عراق، افغانستان و فلسطین، همه از عوامل مؤثر در توجه رسانه ها به موضوعات و خبرهای مذهبی است. این آشنایی هم چون تولد رسانه های مدرن در بستر جوامع جدید مسلماً زمینه طرح موضوع «رسانه دینی» را فراهم نمی کرد. از آنجا که شمار اندکی از مردم به اخبار دینی علاقه دارند، این مقوله به برنامه ای تخصصی و کاملاً حاشیه ای شبیه به تلویزیون دینی تبدیل می شود؛ زیرا رسانه ها همچنان تقویت نظام سکولار را دنبال می کردند، آنها ایجاد انسجام اجتماعی و دفاع از ارزش های مدرنیته در برابر خطر اسلام گرایی و بنیادگرایی و آگاه سازی مردم از جریان ضد دموکراسی و آزادی را وظیفه خود می دانستند، ولی در هر حال آنها باید در دو جهت با این پدیده مقابله می کردند. یکی انعکاس خبرهایی که به دلیل تأثیرات سیاسی و اجتماعی اش ناگزیر از آن بودند و همین طور تبلیغ دینی به نوعی که بتواند نیاز جامعه را پاسخ دهد. در جامعه غربی که مبتنی بر سکولاریزم است و دین به صورت نهادی در قالب دین، سازمان یافته و کلیسا در جامعه حضور دارد و رسانه ها نمی توانند در حوزه وظایف کلیساها وارد شوند، ورود رسانه ها به موضوع دین و دینداری به منزله دخالت در امور کلیسا به شمار می آید. این واقعه به معنای تغییر در ساختار اجتماعی است. دین رسانه ای شامل کانال های ویژه در دست کلیسا برای برنامه های مذهبی نیست، بلکه ظهور تبلیغات دینی در قالب سمبل ها و نمادها یا فیلم ها در برنامه های گوناگون است. در حقیقت سازندگان این برنامه ها دنبال ایجاد معنا و همبستگی و نظم جدید در زندگی هستند، همان چیزی که پیش از آن، سنت ها و سمبل ها این کار را می کردند، با این تفاوت که رسانه ها سعی می کنند با زبان جهانی و قابل فهم برای همه این کار را انجام دهند. موضوع دین رسانه ای، در حقیقت تبیین کننده تحولاتی است که در حوزه دین و دینداری با ورود رسانه ها، به موضوع دین ایجاد می شود. با زوال نهادهای دینی رسانه ها مهم ترین بازیگران حوزه عمومی شدند. اینک رسانه ها تعیین کننده دسترسی به آن حوزه اند و این موقعیت نهادهای دینی را همانند سایر نهادها تحت تأثیر قرار می دهد. زوال ساختار دینی با روند دیگری مرتبط بوده است و آن روند روزافزون فردگرایی است. به همین دلیل، هم اکنون شماری سازمان «فراکلیسایی» پدید آمده و حوزه گسترده ای از فعالیت ها، پیوندها، خدمات و فرآورده های ایجاد شده که دلالت های مذهبی دارد. این مشابهت در ارزش ها و نمادها، یکی از کارکردهای رسانه ها در کالایی کردن فرهنگی است. (4)در این تحقیق به بررسی تأثیرات پرداختن رسانه ها به دین در ساختار اجتماعی و تحولات نهادهای دینی می پردازیم. به عبارتی ویژگی های دین رسانه ای و تغییراتی که به این وسیله در حوزه دین و نهادهای دینی رخ می دهد مورد بررسی قرار می گیرد. ورود رسانه ها به حوزه های دینی در جوامع سکولار و جوامع اسلامی یکسان نبوده و کارکردهای متفاوتی دارد. این کارکرد می تواند کارکرد تکمیلی، رقابتی یا انتقادی باشد. هم چنین رسانه ها می توانند زمینه ساز انحصارطلبی و یا تکثرگرایی دینی شوند.
طرح مسئله
پژوهشگران محققان علوم اجتماعی، رسانه ها را از نظر تاریخ پیدایش و کارکرد متفاوت، به دو دوره اصلی تقسیم می کنند: رسانه های سنتی و رسانه های مدرن. رسانه های مدرن به رسانه هایی گفته می شود که همزاد با مدرنیته بوده و کارکرد آنها ایجاد فرهنگ توده وار است. از این رسانه ها به رسانه های همگانی و جمعی نیز تعبیر می شود. رسانه های جمعی به دلیل دامنه نفوذشان و با توجه به اینکه اثرشان کل جامعه را دربرمی گیرد، وسایل توده ای خوانده می شوند. (5) دهه های پنجاه تا شصت میلادی زمانی است که نظریه پردازان بر نقش علی رسانه بر توسعه تأکید می کنند. لرنر، (6) گذر از جامعه سنتی به نوگرایی را با تغییر «نظام ارتباطی شفاهی» به «نظام ارتباط جمعی» تحلیل می کند. ارتباطات شفاهی و فردی و سنتی سبب تقویت نگرش ها و آداب سنتی می شود و متقابلاً ارتباطات جمعی در آموزش مهارت ها و ایجاد نگرش ها و رفتارهای جدید نقش مهمی بازی می کنند. (لرنر، 1958: 54-52)بنابراین، رسانه های جمعی مدرن دارای کارکرد و ماهیت و خاستگاه متفاوتی است که زمینه های چالش آن با سنت از جمله دین که همزاد بشر است ایجاد کند.
رابطه دین و رسانه های مدرن یا الکترونیکی از زاویه های گوناگون قابل بررسی است. رابطه رسانه ها و دین در وهله نخست می تواند سؤال از رابطه دو نهاد اجتماعی باشد، اگرچه ما دین اسلام را دین تسری بخش و جاری در همه ابعاد زندگی می دانیم، ولی به عنوان دو نهاد، نهاد رسانه با تولید، بازتولید و توزیع معرفت در وسیع ترین معنای مجموعه نهادها سروکار دارد. این مجموعه نهادها ارجاع معناداری به تجربه در جهان اجتماعی دارد. این شناخت به ما امکان می دهد، به تجربه خود معنا ببخشیم و ادراکات خود را شکل دهیم و در ذخیره کردن معرفت گذشته و تداوم فهم کنونی سهیم شویم. دین نیز تقریباً همین کار را انجام می دهد. (7)
بین نهاد معرفتی رسانه و دین، متناسب با سه فرهنگ شفاهی، چاپ و الکترونیکی، سه مرحله از روابط دیده می شود. (8) مرحله نخست، سلطه دین بر رسانه ها که در آن دین به عنوان نهاد فراگیر عمل می کند، قدرت فرهنگی در دست نهاد دین است و افراد باسواد این دوره، روحانیان و گروهی از اشراف و بازرگانان بودند. فرهنگ مسلط، فرهنگ شفاهی، و کتاب در حد نسخه های خطی محدود بوده است. از این رو، بازتولید آن به آسانی قابل کنترل بوده است. ارتباطات نیز اغلب به دلیل چهره به چهره و مستقیم بودن قابل کنترل بوده است. همان گونه که گیدنز بر این باور است که در فرهنگ شفاهی، کارکرد ارتباطات بیشتر ناظر به تحکیم و تثبیت سنت هاست. در نتیجه نهاد دین نیز می تواند ارتباطات را کنترل کند. (9) در این دوره کیفیت ارتباطات، انحصار قدرت فرهنگی را برای نهادهای دینی تضمین می کرد و قدرت فرهنگی، مهم ترین قدرت نهادهای دینی بود که می توانستند از آن طریق بر نهادهای سیاسی، اقتصادی و اجتماعی اثر بگذارند. در واقع، پایان این دوره زمانی است که گوتنبرگ دستگاه چاپ را اختراع کرد. مرحله دوم، چالش میان دین و رسانه است و با ورود دستگاه چاپ در این مرحله کارکرد نظام ارتباطی به طور ویژه متفاوت شد و اثر بسیاری بر تغییر نوع ارتباط داشت، به گونه ای که درجه دوام پذیری، تولیدپذیری و فاصله گذاری فضا، زمان رسانه فنی به گونه بی سابقه ای افزایش یافت. در پایان قرون وسطی و آغاز دوران مدرن، تغییرهای فرهنگی نظام مندی در غرب روی داد که در آن فرهنگ، به واسطه مجموعه ای از ابداعات فنی مرتبط با چاپ رسانه ای شد. دنیس مک کوییل، براین باور است که تاریخ رسانه مدرن با کتاب چاپی آغاز می شود. (10) ظهور رسانه چاپی در آن زمان به معنای پیدا شدن رقیبی برای نهاد دین و شکسته شدن انحصار فرهنگی بود. (11) این نوع از رقابت را در دوره قرون وسطی در مواضع کلیسا در برابر صنعت چاپ می توان یافت. آن ها نخست از این امر استقبال کردند و انجیل را به چاپ رساندند و حدود 45 درصد از مجموع کتاب هایی که در آغاز منتشر شدند، کتاب های دینی بودند، ولی پس از ناتوانایی در کنترل کلیسا بر چاپ و پخش متون، به واسطه گستردگی ایجاد شده، نهاد دین و سیاست، به سیاست های کنترلی از راه سانسور رو آوردند. (12) رسانه چاپی و صنعت چاپ به کار خود ادامه داد و سبب رواج خواندن و نوشتن شد و انتشار زبان های ملی، تحت عنوان های گوناگون ادبیات و دانش، سبب شتاب بخشیدن به مبادله اطلاعات در میان گروه های گوناگون جامعه و کشورهای اروپایی شد. با توسعه رسانه ها و ارتباطات، مرحله سوم یعنی عصر اطلاعات و جهانی شدن پابه عرصه وجود نهاد. در این مرحله، امور دینی در فرآیند انتقال به فرهنگ الکترونیکی قرار گرفتند. از نظر هورسفیلد، گسترش رسانه های الکترونیکی که ملازم با فراوانی در سطح جهانی و گشایش مرزهای ملی به روی فرایندهای تجاری و گسترش تولیدهای فرهنگی بود، سبب شد ارتباطات اجتماعی از مفهوم مطلق و همه جانبه اجتماع خوب، دور شده و به مفهوم نسبی اجتماع خوب سوق داده شود. این تحول، ساختار جامعه ای را تحت تأثیر قرار داده و سبب ساختاربندی درباره ی سازمان های دینی شده است. (13) از ویژگی های این مرحله می توان به روش انتشار اطلاعات (فن آوری و سخت افزار)، گسترش جغرافیایی و اجتماعی انتشار اطلاعات و کمیت و محتوای اطلاعاتی اشاره کرد که منتشر می شود ویژگی بارز دوره اطلاعات، تضعیف مرزهای جغرافیایی و قدرت کنترلی دولت ها و خروج اطلاعات و دانش از انحصار یک گروه خاص است. با ایجاد شبکه های اجتماعی جهانی و سازمان های چند ملیتی، مفاهیم قبلی طبقه، گروه اجتماعی و سازمان، دچار تغییر شد. دین که پیش از این تحولات، عمدتاً در انحصار طبقه روحانیان قرار داشت، با توسعه شبکه ارتباطات و اینترنت و ظهور کارشناسان جدید، دانش دینی نیز در سطح وسیع تری با رویکردهای گوناگون توسط افراد غیرروحانی، تولید و منتشر شد، به گونه ای که می توان در کنار مفهوم دین در اینترنت، (14) از مفهوم دین اینترنتی (15) سخن گفت. دین در اینترنت منعکس کننده همان دین رسمی توسط افراد کارشناس است. این در حالی است که دین اینترنتی، اشاره به دینی دارد که تنها در فضای مجازی ظهور یافته است و صرفاً بازنمایی دین های موجود در فضای واقعی نیست. (هلند، 2002) هم چنین به کارگیری صنعت ارتباطات در آموزش و تبلیغات دین، ادیان را قادر ساخته تا در فراسوی مرزهای ملی خود منتشر شوند و بدین ترتیب جنبش های دینی جدید اجازه می یابند، در سطح فراتری عمل کنند. در این صورت، اطلاعات دینی به روشی غیر از روش های پیشین، جریان یافته و شکل های جدید، سازمان های دینی به وجود خواهد آمد و در نتیجه، محتوای فعالیت ها و آموزه های آنها، تغییرهای شدیدی را نسبت به گذشته تجربه خواهند کرد. این پدیده جهانی شدن دین است که به معنای تغییر در روش های تبلیغ دین، سازمان های دینی و محتوای دینی است. به نظر برگر، با دنیوی شدن، به عوامل رقیبی که موجد نظام های معنایی اند، اجازه تکثر داده می شود. از این رو، ویژگی انحصاری دین از آن گرفته شده است. (16) رسانه ها به عنوان رقیبان دین در نظام اجتماعی جدید، در ایجاد نظام معنایی نقش ایفا می کنند. رسانه ها ابزار مهم نوسازی هستند و آنها با دولت های طرفدار سکولاریسم هم سو بودند. از این رو، آنها از نظر مؤمنان، مطرود شمرده می شدند، ولی رسانه های بین المللی، مروجان ادیان جهانی نیز بودند. به گونه ای که کاتولیک ها و پاپ، امروزه احساس حاکمیت جهانی دارند. برای نمونه، ایستگاه رادیویی واتیکان به 27 زبان ترجمه می شود. در نتیجه، دین کوشیده با بهره مندی از رسانه ها، دسترسی خود را به مردم آسان تر کند و از این راه به بسیج آنها بپردازد. رسانه ها در ایجاد پیام های دینی، تغییر باورهای دینی یا تحکیم باورهای قالبی دین نقش دارند. (17)
«باب» می نویسد: «رسانه های نوین، نه تنها تحرک اجتماعی نمادهای مدنی را افزایش داده اند، بلکه سطح کیفی این تحرک را نیز به نحو چشمگیری ارتقا بخشیده اند».
فرانکل (18) نیز بر این باور است که رسانه از راه انواع روش های سرگرم کننده و عامه پسند می توانند فاصله موجود میان امور مذهبی و غیرمذهبی را کم رنگ یا به طور کامل محو کند. (19) بنابراین، پیوند دین و رسانه های مدرن را نمی توان به همان سادگی روابط پیشین میان دین و رسانه های سنتی تبیین کرد. عصر مدرنیته، هم زاد با سکولاریسم، با ارائه تعریف ویژه ای از رسانه و دین و جایگاه آنها، توانسته بود حوزه فعالیت هر کدام را تا حد زیادی برای مدتی تعیین کند، ولی دگرگونی های اخیر دنیا، در عرصه رسانه و تحولات اجتماعی و سیاسی، بازتعریف رابطه دین و رسانه را ضروری ساخته است. ورود در سطح گسترده رسانه ها به موضوع های دینی، مسائل بسیاری را در حوزه نهاد دین و رسانه ایجاد کرده است. از جمله آنها پدیده «دین رسانه ای» است. منظور از آن دینی است که دیگر توسط نهادهای سنتی و در مرکز های دینی تولید نمی شود و از جهت شکل و محتوا می تواند متفاوت از آن بوده، بلکه ممکن است به رقیبی برای بازخوانی قرائت های سنتی از دین، تبدیل شود. تأثیرات دین رسانه ای (به معنای عام آن، یعنی دین در رسانه و دین رسانه ای) از جنبه های گوناگون، از جمله تأثیر آن بر اقتدار نهادهای دینی، افزایش دین داری اجتماعی، پلورالیسم اجتماعی، از محورهای اساسی بررسی در این زمینه است.
دین در عرصه رسانه
روف (20) به عنوان جامعه شناس بر این باور است که رسانه ها در تجدید حیات دینی نقش مهمی داشته اند و شکل گیری کلیسای الکترونیک، (21) یکی از عوامل چنین حرکت هایی در جهان معاصر است. برای بررسی این پدیده، پرسش های بسیاری مطرح است که باید به زمینه های فرهنگی و اجتماعی ظهور آن و به هم بستگی آن با فرهنگ توجه کنیم. همان گونه که جیمز کاری (22) تأکید می کند که رسانه ها، ساختارهای فرهنگی هستند که در مواقع خاص و با روش های ویژه، به کار گرفته می شوند. و کلیفورد گیرتز (23) می گوید: «من هم عقیده با ماکس وبر هستم که بشر حیوانی است معلق در تارهایی شخصی که خود او آنها را تنیده است». من فرهنگ را آن تارها می دانم و بنابراین تحلیل آن از سنخ علوم تجربی در جست و جوی حقوق نیست، بلکه نوعی تفسیر در جست و جوی معناست. گریتز برای این مطالعه، روش فرهنگی را در تحلیل خود برمی گزیند: «مطالعه انسان شناسانه دین یک اقدام دو سطحی است. نخست، تحلیل نظام معنایی است که در نهادها، تبلور یافته و دین را مناسب می نماید و دوم، ارتباط این نظام ها با فرایند اجتماعی-ساختاری و روان شناختی است».این دیدگاه با نگاه به شرایط جدید دنیای مدرن و تحولات فرهنگی جهانی، معتقد است که دین و ارتباطات باید پاسخ گوی نیازهای جدید بوده و الگوها و دیدگاه های تازه ای را مطرح کند تا نهادها و ارزش های گذشته را با شرایط جدید اجتماعی پیوند دهند و این مهم را در کلیسای الکترونیک می توان جست و جو کرد.
سفیر اسبق ایران در واتیکان می گوید: «واتیکان در دومین شورای خود درباره ی رسانه ها و نقش و مسؤولیت های آنها در جامعه، رسانه ها را هدیه ای الهی (24) قلمداد نموده که زمینه ای را فراهم می آورند تا مردم را در کنار یکدیگر متحد نموده و برای رستگاری مطابق برنامه الهی به همدیگر کمک کند. کلیسا امروزه برای گسترش معنویت و تعالیم دینی، به طور اساسی نیازمند مطالعه، ارزیابی و استفاده صحیح از تکنولوژی ارتباطات و رسانه هاست». (25)
به این ترتیب، ارتباطات جمعی نوین به منظور ارائه گسترده تر و اثرگذارتر پیام های دینی به جامعه بشری، دستاوردهای مهمی در پی داشته که خود را به عنوان یکی از فرصت های پدید آمده در موضوع ارتباطات جهانی، مطرح ساخته است. امروزه در کشورهای اسلامی، تجربه های بسیاری در تولید برنامه های رادیویی و تلویزیونی دینی و نیز بهره گیری از قابلیت های چند رسانه ای ها وجود دارد و شمار بسیاری از ارتباط گران به این مهم اشتغال دارند، ولی نوع اقبال سنت های موجود، هم گرایی آن با رسانه های سنتی دینی، کمبود مطالعات و فقر ادبیات علمی موضوع در این کشورها از جمله نگرانی هایی به شمار می آید که می تواند آن را به زمینه ای برای اثرگذاری تهدیدهای جهانی شدن بدل کند. هم چنین میزان برخورداری از تخصص ها و مهارت های لازم در بهره گیری دینی از وسایل ارتباط جمعی نوین با شناخت لازم نسبت به مقتضیات آنها از جمله این دغدغه ها به شمار می آیند. (26)
گاه دین و رسانه را دو زبان فرض می کنند و به این می پردازند که چه اقتضائاتی بر ترجمه متنی، از یکی از این دو زبان، به دیگری حاکم است. گاهی نیز در عرصه رخدادهای اجتماعی، دین در حد نهادی اجتماعی و نه امری همانند با فرهنگ تقلیل داده و رسانه نهادی دیگر، و نه جلوه ای از فرهنگ، فرض و رابطه این دو وارسی می شود. رویکرد اخیر، وجه غالب همان چیزی است که می توان تحت عنوان «جامعه شناسی رسانه» یا «جامعه شناسی ارتباطات» به آن اشاره کرد. رویکرد دیگر، رویکرد فرهنگ گرا به مسئله است که با اتکا به میانجی گری فرهنگ، به مطالعه نسبت بین این دو اقدام می کند. (27) از دید پژوهشگران دین، تا مدت ها رسانه جنبه عامه پسند و مبتذل داشت و از دید رسانه ها که به شدت مدرن و سکولار بودند، دین اهمیتی نداشت.
دین و رسانه، به عنوان عوامل فرهنگی در جامعه می توانند نقش حداکثری را در انسجام اجتماعی و توسعه به عهده بگیرند. به رسمیت شناخته شدن دین به عنوان نیروی اجتماعی شاداب و سرزنده و یک منبع فیاض و جوشان معنا که به طور مستقل واجد نفوذ فرهنگی و اجتماعی است، «تا زمان فراگیر شدن جنبش احیاگرانه اونجلیکالیست های محافظه کار در دهه 1970» محقق نشد. (28) به این ترتیب، دین به عنوان موضوعی واقعی و نه چیزی صرفاً محصور در متون عتیق، موضوعی جدی در مطالعات دانشگاهی شد. عرصه های اجتماعی در جوامعی که جنبش های دینی در آنها فعال هستند، به شیوه های گوناگون توصیف شده اند. برای نمونه، مارتین (29) آنها را «صورت بندی جدید نمادهای امر قدسی» و مک لکلین (30) آنها را «مرحله جدیدی در احیای دین» می خواند. (31) اجتماعات دینی به مجرد بهره مندی از وسایل ارتباط جمعی، قراردادن پیام های خود را در اختیار عموم، از حالت فرقه ای خارج شدند و به صورت بخشی فعال از جامعه مدرن درآمدند.
این موضوع خود سبب بروز تحولاتی در اجتماعات دینی شده است. این تحولات، شامل طیف گسترده ای می شود. دست کم این تحول، تجهیز اجتماعات دینی به ابزارهای مدرن است، به این معنا که ابزاری خنثی و فاقد ایدئولوژی در اختیار این اجتماعات قرار می گیرد و متناسب با آن سازمان دهی اجتماعی جدیدی برای توزیع معانی و نمادهای دینی در این اجتماعات شکل می گیرد. این در حالی است که برخی دانشمندان این تحول را بسیار عمیق تر فرض می کنند و بر این باورند که بهره مندی از ابزارهای مدرن ارتباطی، مترادفِ وقوع تحولی معنایی در اجتماعات دینی است. یکی از نتایج استفاده از رسانه های بصری، مشخصاً، تقویت بازنمایی جنبه هایی از دین بوده است که پیشتر نیز ویژگی نمایشی داشته اند. برای نمونه، هوارد لین (32) (1990: 756) می گوید: «اگر دین بنا دارد فرهنگ عامه را تغییر دهد، خود نیز باید متحول شود. اگر هدف دین تغییر فرهنگ عامه پسند باشد، تحول در عقاید، اعمال، سازمان اجتماعی، و مفهوم معنویت اهمیت فوق العاده ای دارد».
به عبارت دیگر، بهره مندی از تلویزیون که زمانی رهبران و متفکران دینی آن را پدیده ای مبتذل و مطرود می دانستند، اینک توسط جنبش های دینی و به منظور انتقال معانی متعالی به کار گرفته می شود. (گیویان، همان)
استوارت هوور (33) درباره ی رابطه دین و رسانه، به چهار پارادایم اشاره می کند:
1. پارادایمی که بیشتر رویکرد نهادهای دین و افراد را منعکس می کند. آنها سعی می کنند پیام ها و نمادهای خود را در جهان رسانه جای دهند. ایده کلیسای الکترونیکی در این پارادایم جای دارد؛
2. پارادایمی که مربوط به پژوهش های اخیر درباره ی رسانه هاست و پیدایش دین مدنی جدید عصر رسانه را نشان می دهد؛
3. نظریه یا الگویی که متوجه به تصویرکشیدن دین عینی و واقعی در رسانه های این جهانی است. ژورنالیست هایی که به دین می پردازند، در این قسمت قرار دارند؛
4. پارادایمی که هوور مطرح می کند: تغییر دین، تغییر رسانه و جایگاه مخاطب در آن است. پژوهشگران جدید درباره ی رسانه و دین به جست و جوی معنا و تولید معنا در فرهنگ موجود می پردازند. بر این اساس، نشان مدرنیته نابودی دینی نیست، بلکه از بین رفتن قدرت مشروعیت بخشی نهادهای دینی است. این الگو تلاش دارد فضایی برای عمل روزانه مردم در چارچوب ارزش های دینی و فضایی برای «جریان انتخاب و معنا» که توسط رسانه ها شکل می گیرد، برای حساسیت جدیدی در دین و فرهنگ، همان هایی که در حد متوسط رسانه، دین و فرهنگ می بینیم، ایجاد کند. (34)
رسانه ای شدن
رسانه ها در دنیای امروز، جایگاه قابل توجهی در همه عرصه ها پیدا کرده اند و از مفهوم «رسانه ای شدن» حوزه های گوناگون سخن گفته می شود. رسانه ای شدن فرهنگ، ورزش، رسانه ای سیاست، دین و غیره، از جمله مفاهیم جدیدی است که در این راستا به آن توجه شده است. دین رسانه ای نیز پی آمد فرآیند رسانه ای شدن دین در نتیجه گسترش وسایل ارتباط جمعی و رسانه های مدرن است. رسانه ای شدن امور، فرهنگ جدیدی را پدید آورده که فرهنگ رسانه ای نام گرفته است. در این فرهنگ رسانه ای جدید، شیوه های نمایشی پیچیده و جدیدی برای جذب مخاطبان و افزایش قدرت نفوذ و سود استفاده می شود. از جمله جدیدترین شیوه ها، چند رسانه ای ها هستند که وجه نمایشی فرهنگ رسانه ای را برجسته تر کرده اند. (35)داگلاس کلنر (36) از جمله اندیشمندانی است که با نگاهی انتقادی به بحث «رسانه ای شدن»، به این امور پرداخته است. او با بهره مندی از مفهوم جامعه نماش گی دبور، (37) در دو کتاب «فرهنگ رسانه ای» (38) و «نمایش رسانه ای» (39) به آثار سلطه رسانه ها بر حوزه های گوناگون زندگی معاصر می پردازد. از نگاه کلنر، (181: 1385) «فرهنگ رسانه ای، برای جذب مخاطبان بیشتر و افزایش قدرت و نفوذ سود خود، هر روز شیوه های نمایشی و چشم اندازهای پیچیده و فنی جدیدتری به کار می گیرد». در این فضا، تنها اخبار و اطلاعات ویژه ای اجازه انتشار گسترده پیدا می کنند و سرگرمی های اطلاعاتی رسانه ای شده، جذابیت بسیاری دارند. در چنین شرایطی، همه عرصه های زندگی، تحت تأثیر این فضا قرار می گیرد.
کلنر در کتاب «نمایش رسانه ای» توضیح می دهد که چگونه در هزاره جدید فرهنگ رسانه ها به عامل اصلی شکل دهی به اقتصاد، سیاست، فرهنگ و زندگی روزمره بدل شده اند. از نگاه او، در دهه اخیر، افزون بر صورت های سابق رسانه ای، اینترنت هم شکل های جدیدی از گردش اطلاعات، سرگرمی و تعامل اجتماعی را ایجاد کرده است. در دنیای جدید، این فرهنگ رسانه هاست که تعیین می کند چه چیزی واقعی، مهم و حیاتی است. به ویژه در رویدادهای نمایشی، مانند جنگ خلیج فارس در سال 1991 میلادی، جدال های کاخ سفید در سال 2000 میلادی و حملات تروریستی 11 سپتامبر در سال 2001 میلادی، رسانه ها در عمومی کردن و برجسته این رخ دادها نقش ویژه ای داشتند.
هم چنین نمایش رسانه ای را که از جمله پی آمدهای رسانه ای شدن امور است، از جمله ویژگی های عصر جهانی شدن می دانند. در عصر جهانی شدن نمایش های فرهنگ رسانه ای، همه عرصه های زندگی روزمره را دربرمی گیرند و مخاطبان به مصرف کنندگان منفعل این نمایش ها بدل می شوند. (40) در این شرایط تبلیغات، ورزش، جنگ، هنر، صنعت غذا و حتی اموری مانند دین از رسانه ای شدن و نمایشی شدن در امان نمی مانند. کلنر، این دوره را شکل جدیدی از سرمایه داری می داند و از آن با عنوان تکنوسرمایه داری (41) یاد می کند. از نگاه او ویژگی این جامعه جدید رسانه ای شده، ترکیب صنایع سرگرمی و اطلاعاتی، تکنولوژی و سرمایه داری است. در شرایط جدید، شرکت های فراملیتی رسانه ای-اطلاعاتی، نقشی برجسته و کلیدی ایفا می کنند و افول قدرت دولت-ملت ها و نهادهای وابسته به آن و گسترش بازارهای جهانی راه را برای سلطه شرکت های تجاری بر فضای رسانه ای جهان هموار می کنند. (42) در چنین شرایطی، طبیعی است که سود بیشتر و منافع اقتصادی، عامل تعیین کننده و جهت بخش به فعالیت های این شرکت ها باشد. شرکت های بزرگ چندملیتی، با ادغام فعالیت های مخابراتی، اینترنتی، مطبوعاتی، ماهواره ای، تلویزیونی، سینمایی، موسیقی و دیگر شکل های رسانه ای، به دنبال به دست آوردن بیشترین سود، از صنعت ارتباطات در عصر حاضر هستند. از این رو، توجه به پی آمدهای رسانه ای شدن امور برای پرهیز از تجاری شدن عرصه های گوناگون زندگی، به ویژه دین باید مورد توجه قرار گیرد. دین، چون دیگر عرصه ها، در عصر حاضر «رسانه ای» شده و در معرض «نمایشی» شدن توسط شرکت های رسانه ای سرگرمی ساز قرار دارد. هوور از جنبه دیگر رسانه ای شدن دین نیز سخن می گوید:
مذهب و معنویت امروزه بازتابی می شوند. توانایی فناوری های رسانه ای برای تقاطع فضا و زمان به هر یک از ما دستیابی به طرفیت بسیار زیاد اطلاعات و در عین حال احساسی خودمختاری، مؤثربودن و توانا بودن در فهم و مهار اطلاعات را می دهد. این بعد مهمی از رسانه ای کردن دین است. (43)
بر این اساس، با کاهش اقتدار نهادهای مذهبی، افول مذهب که به وسیله نظریه دنیوی شدن پیش بینی شده بود، اتفاق نیفتاد، بلکه دین پویاترشده و شکل فردی شده ای یافت.
دین رسانه ای (44)
انتقال و گسترش مفاهیم دینی، از شکل محدود و سنتی آن به مقیاسی گسترده و مدرن، خود تحولاتی گسترده، در قشرهای گوناگون جامعه ایجاد کرده است، به گونه ای که مخاطبان از قشری خاص در ساختار سنتی به مخاطبان چند قشری و چند جنسیتی در تحولات رسانه ای مدرن تبدیل شده و تغییرهای مهم و متفاوتی را در جوامع پدید آورده است. این توسعه مخاطب، در دنیای رسانه ای دین، منجر به تأثیرهای گسترده ای در فهم و برداشت قشرهای گوناگون جامعه از دین شده است. در واقع این دین رسانه ای، نوعی ساختارشکنی از فضای سنتی آموزش و تبلیغ دین که محدود به زمان و مکان و نیز محدود به جمعی خاص (مانند مساجد) بوده و تحولات مدرن رسانه ای ضمن در هم شکستن ساختار تک بعدی سنتی، تأثیرات را بر مخاطبان متنوع خود (بزرگ و کوچک-پیر و جوان-زن و مرد-تحصیل کرده و بی سواد-عوام و نخبه) چند بعدی ساخته است. در میان پژوهشگران معاصر، شاید بتوان فعالیت های استوار هوور و همکاران وی را تلاشی برای تعامل گرایی دین و رسانه دانست. وی با اشاره بر نقش رسانه ها در فرآیند خلق و آفرینش نمادها و همچنین تفسیر و کاربرد این نمادها بر تعامل رسانه و دین تأکید می کند. (45) البته وی برای دین، توصیفی ارائه می کند که بتواند در تعامل با رسانه به هدف های مورد نظر نزدیک شود. وی دین را نه پدیده ای نهادی و بوروکراتیک می داند و نه آن را به امری صرفاً شخصی و فردی تنزل می دهد. وی تأکید می کند که دین، محدود به رویدادهایی نیست که در قلمروی مقدس رخ می دهد، بلکه بخشی از فرهنگ است. از این رو، دین و فرهنگ جدایی ناپذیرند. به عبارت دیگر، نقش دین، معنابخشی به کل زندگی بشر است و از این رو، باید به آن توجه شود. (46)لوهمن، دین را شکلی از شکل های ارتباطات می داند. دین نوعی وسیله ای ارتباطی است که با تکیه بر نگرش فطی تعالی جویانه خود، سعی دارد به ابهامات ریشه موجود در نظام ارتباطات بشری پاسخ بدهد و راه حل های لازم را ارائه کند. (هینس، 1381: 105)
امروزه در غرب، گفتمان دینی از سطح کلیسا و تجمعات کلیسایی به سطح افکار عمومی و رسانه ای حرکت کرده است. رسانه ها به توجهات جامعه واکنش و متقابلاً جامعه نیز به رسانه واکنش نشان می دهد. رسانه ها به جامعه جهت می دهند و به درک و برداشت های روزانه ساختار می بخشند. مرزها و امکانات این جهان رسانه ای درهم آمیخته می شود. گفتمان های گزینشی رسانه ها، آنها را به سوی پیش داوری، ساختن تیپ های کلیشه ای پیش می برند، و اینها مشکلی اساسی در نقش دانش رسانه ای و عمومی و روی گرداندن جامعه از آنهاست. این تحولات، مشخصات ارتباط دینی را تغییر می دهد و سبب تغییر وظیفه ها و موضوع های گفتمان های دینی می شود. گفتمان رسانه های جدید را که منجر به بازسازی یا تفسیر واقعیت رسانه ای می شود، می توان دین رسانه ای نامید.
رسانه ها می توانند جهان فرهنگ دینی را به سوی یک گرایش سوق دهند و حتی مورد بهره برداری سیاسی یا بازار اقتصادی قرار دهند. رسانه ها به دین، قدرت سیاسی می بخشند. در جامعه سکولار، دین از خانه ها دور شده بود، ولی امروزه رسانه ها با پرداختن به دین، آن را وارد زندگی خصوصی کردند. در حقیقت یک موضوع خصوصی در رسانه ای عمومی مطرح شده است. در واقع با ورود رسانه، جهشی در توسعه مخاطب به وقوع پیوسته که ابعادی گسترده و گوناگون به خود گرفته و قشرهای گوناگون سنی و جنسی، اعم از توده و نخبه را در خود جای داده است. به تعبیر دیگر، تغییر گفتمان درون دینی، با ورود رسانه به گفتمان برون دینی تبدیل شده است. به گونه ای که دین به عنوان موضوع شخصی و محدود در مکان های مذهبی، به سوی مسئله ای عمومی و اجتماعی در سطح افکار عمومی گسترده شده است. دیگر آن ابزارهای سنتی دینی برای فهم و درک دینی کافی نیستند و گفتمان داخل دین و درباره دین، به شکل سنتی دچار چالش شده است. (47)
فرهنگی که فراتر از نظام عقیدتی، به وسیله رسانه ها و گفتمان عمومی ایجاد می شود، سریع تر از گفت و گویی فراگیر میان نهادی، امیدی برای دموکراتیزه کردن نهادها و ارگان های دینی، غیرافراطی کردن خرده فرهنگ های دینی و پایان مشروعیت دینی و تبعیض اجتماعی را به نمایش می گذارد. در ارتباط با رسانه های جمعی، جریان عرفی شدن (سکولار شدن) خیلی سریع تر رخ می دهد. این جریان در مرحله جدیدی از روشنگری دیده می شود پیش از همه با ادیانی که در آنها نظامی ارتباطی، سلسله مراتبی مذهبی با محتوایی دینی، عملی شده، مرتبط است، (مثل آن چیزی که در کلیسای مسیحی وجود دارد) بیش از همه در کشورهای در حال توسعه (جایی که رسانه ها همیشه در معرض علایق ایدئولوژیک و بنیادگرایی قرار می گیرند) در فضای دینی همیشه یک رنگ علمی وجود دارد. رسانه ها در چنین وضعیتی علایق و توانایی های مذهبی را تقویت و حمایت می کنند. جایی که سیاست، خود، به وسیله دین سنتی مشروع می شود. این پدیده بیش از همه در فرهنگ هایی ظاهر می شود که در آن دین، خیلی کلامی نشده و هم زمان زندگی روزانه، با قوانین و مقررات سازمان یافته است، مانند جوامع اسلامی. هم چنین، امکان تفسیر دینی نیز فراهم شده و رسانه به دلیل پیام های چند بعدی اش، امکان تفسیر را در مخاطب ایجاد کرده است. همین طور رسانه ها می توانند سبب تقویت سکولاریته شوند و نیز در برخی جامعه های دیگر، منجر به تقویت سیاسی شدن دین در جامعه شوند. تأثیر رسانه ها در جوامع غربی، به گونه ای است که حتی در برخی موارد، به مرجع قطعی اخلاقی و فرهنگی و اجتماعی در جامعه تبدیل می شوند.
[در غرب] رسانه ها تحولات و شکل جدیدی از مذهبی بودن را تولید می کنند و سرعت می بخشند، مانند رابطه ای جدید بین زندگی روزانه با سیاست، اقتصاد، جامعه و فرهنگ. ابزارهای سنتی واسطه ای برای این درخواست های جدید کفایت نمی کنند، چرا که علایق فزاینده به نظام تفسیر دینی، در برابر کاهش جهت گیری های دینی زندگی خارج از کلیسا قرار گرفته است. علاقه به موضوع های دینی در حوزه های شخصی، دیگر نمی تواند در نظام دینی سنتی کلیسایی تأمین و ارضا شود. دین بیش از گذشته، به یک بخش از زندگی زنده روزانه ما دچار شده است که توسط رسانه ها، به همان اندازه منعکس می شود و تحت تأثیر قرار می گیرد. در طی این پروسه (جریان)، دین غیر سلسله مراتبی می شود و ارزش های دینی و اخلاقی، بدین وسیله جزئی از زیبایی های اجتماعی می شوند. رسانه ها می توانند جهان فرهنگ دینی را به سمت علایق بازار یا به سمت سیاست ببرند یا اینکه به وسیله مجموعه ها و انجمن ها، به عنوان ابزاری مورد سوء استفاده قرار بگیرند. Bauer. (2003)
رسانه در خدمت یا برضد دین
همان طور که اشاره شد، موضوع آثار رسانه ها در گسترش دین در میان اندیشمندان، محل اختلاف نظر است. این عقیده وجود دارد که رسانه ها می توانند سبب گسترش دین داری در جامعه شوند و برخی نیز بر این باورند که رسانه های نوین، ولو زمانی که به تولید و پخش برنامه های دینی روی می آورند، نتیجه ای جز عرفی شدن در جامعه برجا نمی گذارند. ریشه این اختلاف نظر را می توان در حوزه فلسفه تکنولوژی و نگاه به عملکرد و آثار تکنولوژی ها در جامعه جست و جو کرد و دو دیدگاه متفاوت را برشمرد.نخستین دیدگاه، تکنولوژی را به منزله ابزار و وسیله می نگرد. این نگاه سنتی ابزارانگارانه در اندیشه های ارسطو ریشه دارد. در این نگاه، تکنولوژی و رسانه فی نفسه هیچ معنایی ندارد و دارای باری خنثی است. (48) بنابراین، می توان تکنولوژی و رسانه را متناسب با هدف های گوناگون به کار گرفت. این هدف می تواند گسترش دین باشد. الگوی دو بعدی ارسطویی، در میان مهندسان و فیلسوفان، طرف داران بسیاری دارد و سبب کارآمدی دانش مهندسی در حوزه ارتباطات شده، ولی برای توصیف عصر رسانه های مدرن با انتقادهایی روبه روست. مجموع انتقادها، نسبت به این دیدگاه، جبهه مخالفی را تشکیل داده که تکنولوژی و رسانه را بی طرف نمی دانند.
ژاک الول، جامعه شناس فرانسوی، از جمله این منتقدان است که دیدگاه ابزارانگارانه به تکنولوژی، از نظر تاریخی و جامعه شناختی، کاستی هایی دارد. (49) از نگاه او، تکنولوژی ها، سودمحورند. از این رو، به وسیله معیارهای خاصی هدایت شده و نمی توانند نقشی خنثی داشته باشند.
در جبهه منتقدان به نگاه ابزارگرایانه، بیش از همه اندیشه های هایدگر مورد توجه قرار می گیرد. او با رد اندیشه ارسطو درباره ی تکنولوژی، فن آوری را امری هستی شناختی می داند. هایدگر بر این باور است که تکنولوژی را مسئله ای بی طرف و خنثی بدانیم، ماهیت آن را در نظر نگرفته ایم و تسلیم آن خواهیم شد. از این رو، تکنولوژی فقط وسیله نیست، بلکه نوعی انکشاف است. (50) در نتیجه، منافع در بهره مندی از تکنولوژی و رسانه دارای اهمیت است و نمی توان رسانه را بی طرف دانست. اندیشمندانی رسانه ای، همچون مک لوهان که با نام «جبرگرایان رسانه ای» شناخته شده اند، در این جبهه قرار می گیرند.
از این دیدگاه برخی تلویزیون را محصول عصر سکولاریزم و دارای ذاتی عرفی می دانند. در نتیجه، گفته می شود تلویزیون به طور طبیعی در خدمت فرآیند عرفی شدن جامعه قرار می گیرد. (51) تلویزیون به عنوان یکی از دستاوردهای تمدن غربی مروج اندیشه سکولاریزم دانسته می شود و از راه صورت های متفاوتی، مانند نشر ارزش های عرفی، نمایش های هنجارهای عرفی، تقدس زدایی از عناصر فرهنگ دینی، برجسته سازی گروه های مرجع عرفی و وساطت در گسترش فرهنگ عرفی، عرفی شدن را در جامعه گسترش می دهند. (52)
نیل پستمن نیز اعتقاد دارد که دین در تلویزیون به صورت سرگرمی ارائه می شود و از منبریان تلویزیونی، با نام دشمنان دین و دین داری یاد می کند. از دید او، این امر به جهت تمایل ذاتی و ماهیت اساسی ساختار تلویزیون است و خطاهای منبریان تلویزیونی و برنامه سازان دینی، نقش چندانی ندارد. (53) بر اساس این دیدگاه، رسانه، ابزاری بی طرف نیست که بتوان آن را برای هر هدفی از جمله ترویج دین به کار برد.
ممکن است سیاست گذاری کلان، انگیزه تولید و انتشار محتوای رسانه ای، با هدف گسترش دین داری در جامعه صورت گیرد، ولی بی توجهی به گزینش رسانه مناسب یا مناسبات رسانه ای، نتیجه عکس داشت و به تضعیف دین داری در جامعه انجامید. پژوهشی درباره ی نظام تولید برنامه های دینی تلویزیون در سازمان صدا و سیمای ایران نشان می دهد، پی آمد حاصل از تولید برنامه های دینی، با هدف های سازندگان آنها سازگار نبوده است. نتایج این پژوهش نشان می دهد که در تولید برنامه های دینی، نگاه کارکردی به دین، سبب حرکت در مسیر عرفی شدن دین شده است. نگاه کارکردی به دین، به دنبال حقانیت دین و آموزه های آن نیست، بلکه به دنبال آثار و فایده های فردی و اجتماعی آموزه های دینی می رود. از آنجایی که انتقال از ارزش مداری به فایده گرایی را از جمله معیارهای عرفی شدن دین دانسته اند، پس رویکرد کارکردی به دین در تولید برنامه های دینی در تلویزیون به عرفی شدن دین منجر می شود. (54)
تلویزیون، رسانه ای است که بیشترین سطح فراگیری مخاطب را دارد و از آن با عنوان غول آساترین رسانه یاد می شود. (55)
3. نتایج جدیدترین پژوهش ها نشان می دهد، با وجود گسترش رسانه های الکترونیکی و شبکه های نوین ارتباطی، هنوز در جامعه امریکا که پیشرفته ترین کشور در زمینه دسترسی به فن آوری های جدید ارتباطی است، تلویزیون بیشترین مصرف رسانه ای شهروندان در طول روز را به خود اختصاص می دهد. (56) از این رو، بررسی رابطه دین و تلویزیون، به عنوان فراگیرترین رسانه، به طور دقیق تر، دارای اهمیت ویژه ای است.
دین و تلویزیون
پیش از پرداختن به بحث دین و تلویزیون، یادآوری این واقعیت ضروری است که امروزه تلویزیون به مثابه متن اجتماعی در جامعه درآمده است. متن اجتماعی، یعنی طرح واره های زندگی روزانه که برنامه های متنوعی زندگی ما به هم مرتبط و شکل می دهد. متن اجتماعی، یعنی تنظیم روال زندگی روزانه. این متن ها در دوره های گوناگون تاریخی متفاوت بوده است. برای نمونه، در قرون وسطی، احتمالاً متن مسیحی زندگی روزانه را سازمان می داد، یعنی مردم زندگی خود را با آموزه ها و مراسم دینی تنظیم می کردند. تحت متن مسیحی، خرده متن هایی وجود داشت که در سرنوشت فرد تعیین کننده بود و افراد با آنها احساس امنیت و معنویت می کردند، مانند رستگاری و معاد. پس از رنسانس، در دوره جدید متن اجتماعی، دیگر متن دینی نبوده و متنی سکولار شد و انسان ها زندگی خود را بر اساس تعهدات اجتماعی، کاری و غیره تنظیم می کنند و گاه این متن را با متن سنتی پیوند می دهیم. در این دوره، تقسیم ساعات روز اهمیت می یابد، ولی سازمان متن روز آگاهانه نیست. (57)تلویزیون که از دهه 1950 میلادی وارد صحنه اجتماعی شد، به تدریج به رسانه ای تبدیل شد که همان متن اجتماعی سکولار را بازنمایی می کرد. برنامه ها بر اساس زمان کسلی یا کار یا علایق، اوقات فراغت انسان ها در جامعه تنظیم می شد. میزگردها، نقش گپ زدن های دوستانه گذشته را یافت. سریال ها ما را با زندگی انواع طبقات اجتماعی آشنا کرد، ولی متن اجتماعی تلویزیون توانست حتی فراتر برود و خود تغییردهنده متن واقعی شد. در حقیقت، همان شبه رویداد شکل گرفت. تلویزیون توانست در ایجاد تغییر اجتماعی نقشی داشته باشد. تلویزیون در دنیا با نمایش شورش ها و اعتراض های مردمی به دولت ها و جنگ ها و همین طور با تبلیغ مصرف گرایی در سست کردن کمونیسم و با نمایش صحنه های جنسی، برای اولین بار در تغییر دیدگاه ها و ارزش های اجتماعی (مثبت و منفی) تأثیر داشته است. متن اجتماعی در گذشته ساده بود. ولی امروزه متنوع شده است. متن اجتماعی تلویزیون نیز به همان نسبت تنوع یافته است. بنابراین رسانه از متن اجتماعی اثر می پذیرد و می تواند فراتر از متن اجتماعی، به یک متن تبدیل شود. وقتی متن جامعه اسلامی، رسانه نیز می تواند در این متن نقش ایفا کند و موجب تقویت حس دینی شود. (58). در اینجا می توان موضوع مقاومت را مطرح کرد. متون رسانه ای مخاطبان خود را با شرایط ضروری شکل گیری فرهنگ آشنا می سازند. این به معنای انتقال قدرت به مخاطب در فرآیند قرائت متن رسانه هاست. این نکته نشانه این نیز است که محیط جمعی، مانند متن نمایش نامه ای اجتماعی عمل می کند که هشیاری و آگاهی فرد و اجتماع در برابر آن شکل می گیرد. (59)
برای تبیین موضوع، نخست نظر مک لوهان را به عنوان صاحب نظر مطرح می کند، سپس به جدیدترین اظهارات نیل پستمن، متفکر و نویسنده امریکایی و منتقد تکنولوژی و رسانه های مدرن درباره ی تلویزیون و دین می پردازیم.
مک لوهان با نگاه ذات گرایانه، سه اثر مهم تلویزیون را به مردم یادآور می شود: اسطوره سازی (60) به این معنی که تلویزیون در فضای الکترونیک شخصیت سازی اسطوره ای می کند. تاریخ سازی (61) به معنای القای اینکه رویدادی معمول، واقعه ای حیاتی است. آنچه در تلویزیون نشان داده می شود، مهم تر از چیزی است که نشان داده نمی شود. تراکم شناختی (62) به این معنا که تلویزیون اطلاعات را به صورت فشرده در زمان محدود انتقال می دهد، به گونه ای که بیننده فرصت فکر کردن ندارد. (63)
نیل پستمن معتقد است در جامعه امریکا، تصویری از واقعیت که در تلویزیون پخش می شود، جای خود آن واقعیت مورد اشاره را گرفته و به گونه ای است که تا مردم توصیف واقعه ای را بر صفحه تلویزیون نبینند، گویا وقوع آن را باور نمی کنند. در این میان، لطمه ای که از راه برنامه های «شو»، مانند تلویزیونی بر مذهب وارد شده است، گویاترین نمونه از دست کاری های عمیق این رسانه پرطرف دار در باورها و برداشت های آمریکاییان به شمار می رود. (64) به عقیده او، تلویزیون در ایالات متحده به مرکز فرماندهی فرهنگ بدل شده است. «تلویزیون به شکلی از کلیسا که در قرون وسطی، مثلاً در قرن های چهارده و پانزده شاهد آن بودیم، تبدیل شده است. مشروعیت یافتن هر چیزی، منوط به گذر از کانال تلویزیون است و از این نظر ما به یک قوم تلویزیونی تبدیل شده ایم». (65)
وی ارتباط تلویزیون و مذهب در آمریکا را این گونه بیان می کند: «مذهب در تلویزیون به طرزی شرم آور شکلی از کسب و کار نمایشی به خود گرفته است. اگر موعظه گران بسیار موفق را در تلویزیون در نظر بگیرید، هیچ تاریخ، هیچ الهیات، هیچ عقیده یا هیچ سنتی در برنامه های آنها شاهد نیستید، بلکه آنان مشروعیت و قدرت خود را از رسانه تلویزیون کسب و تلاش می کنند، وجهه ای کاریزماتیک برای خود دست و پا کنند». (66)
به عقیده پستمن، در یک حوزه، چرخش از یک فرهنگ نوشتاری به یک فرهنگ تصویری، به نظر خطرناک می رسد. به این دلیل که منجر به بازتعریف آن حوزه می شود. مثلاً در حوزه دین، اگر چنین واقعه ای رخ دهد، منجر به بازتعریف دین در جامعه شده و به جای مسئله ای منطقی یا تجزیه و تحلیلی یا جامعه شناختی یا هر چیز دیگر از آن نوعی که دین بوده است، آنها را به یک مسئله زیباشناختی تبدیل می کند.
ما بر این باوریم که دین در همه جوامع کنار زده نشده است، زیرا پروسه عرفی شدن در همه جوامع تحقق نیافته است. اگر نگوییم که غرب یک استثنا بوده، دست کم عرفی شدن در جوامع اسلامی بیشتر یک پروژه بوده است تا یک پروسه. پرسش اساسی این است که ارائه دین در تلویزیون، با چه امکان و چه خطرهایی ارتباط می یابد. رسانه ها از جمله تلویزیون به عنوان الگوها و پارادایم های مدرنیته مطرح هستند. از این رو، آنها نمی توانند در برابر هر محتوایی بی تفاوت و خنثی باشند و صرفاً به عنوان وسیله ای ارتباطی عمل کنند، بلکه آنها از جهت معنا با فرهنگ خاصی گره خورده اند. پرسش اساسی که مطرح است، این است که چه امکان و تهدیدی در عرضه دین در رسانه از جمله تلویزیون وجود دارد؟ این پرسش از این جا سرچشمه می گیرد که رسانه ها برای بازنمایی پارادایمی مدرنیته هستند. آنها یک وسایل خنثی نیستند. این ادعا بر چند فرضیه استوار است. در ذیل برخی ویژگی های تلویزیون را بیان می کنیم تا لزوم تأمل در این موضوع را اثبات کنیم. تلویزیون یک رسانه و پیام رسان نیست، بلکه «خود هدف» است. تلویزیون همه واقعیت ها را نشان نمی دهد، بلکه آنها را به سود قدرت و علاقه های خود گزینش می کند. این سخن، شبیه سخن پستمن است که بر این باور بود، شکل در محتوا تأثیر دارد. تلویزیون قادر نیست بسیاری از معانی را نشان دهد. برای نمونه، او نمی تواند خدا، پیامبر و فرشتگان را نشان دهد. او برای به تصویر کشیدن آنها باید از کلام سود ببرند. استفاده از کلام، مصاحبه و گفت و گو برای اثبات این موضوعات در تلویزیون خسته کننده است. این قالب تلویزیون است که تعیین می کند چه پیامی و چگونه می تواند ارائه شود.
تلویزیون قدرت کلام و فکر را تضعیف می کند. تلویزیون وسیله ای است که در اوقات فراغت استفاده می شود. از این رو، وسیله مناسبی برای مباحث طولانی و عمیق نیست. پستمن در دستورهای سه گانه خود در زمینه تلویزیون می گوید: «از همه دشمنان... بیان کردن ترسناک ترین است. دلیل، فرضیات، اظهارات، استدلال، مخالفت ها و همه وسایل سنتی برای یک بحث عقلانی تلویزیون را به رادیو تبدیل می کند». (67)
تلویزیون مجبور به برش و تکه تکه کردن است و همین شکل و فرم را بر محتوا غالب می کند. اینکه چه برنامه ای ضبط و پخش شود یا نشود، تنها بر اساس «ملاک رسانه» نیست، بلکه بر این اساس است که چه چیزی می تواند جذاب باشد. برای نمونه، پخش یک برنامه دعا یا مراسم مذهبی ممکن است برای بیننده خسته کننده باشد. از این رو، این کارگردان است که با برش های خود آنها را جذاب می کند و در این میان، ممکن است محتوا آسیب ببیند. آنهایی که به پخش برنامه های مذهبی از تلویزیون علاقه مندند، باید در این تأمل کنند که آنچه در دین مهم تلقی می شود، ممکن است در تلویزیون سر و صدا ایجاد کند. تلویزیون با علاقه عمومی سروکار دارد.
تلویزیون، قاتل روح و فکر است. فکر و روح همان گونه که هگل گفته است، از آنجا آغاز می شود که یک فکر نگه داشته می شود، سپس آن خودش را می تواند به این وسیله متحول بکند که این نیازمند زمان است و تلویزیون جایی برای این کار نمی گذارد. صرفه جویی در زمان محور اصلی در برنامه سازی تلویزیون است. حقیقت در تلویزیون، «حرکت» و «جریان» است. این رسانه همیشه دنبال موضوع های جدید است. از این رو، آنها را استفاده می کند و زود آن را بی مصرف می سازد. تلویزیون، موضوعی را با حرارت مطرح می کند و سریع به فراموشی می سپارد. حوادث مهم نیز چند روزی بیش نمی توانند در صفحه تلویزیون بمانند.
گاه برخی تصور می کنند، تلویزیون دین را نادیده می گیرد. تلویزیون دین را در کنار و نه بالای چیزهای دیگر، به عنوان معنابخش مطرح می کند و برخلاف کلیسا، رقبای دین را از صحنه خارج نمی سازد، بلکه آنها را به بیننده عرضه و بیننده، جذاب ترین و ارضا کننده ترین را انتخاب می کند. بر اساس آنچه در این باره گفته شد، می توان گفت «دین رسانه ای»، یک دین نیست و کپلر با پنج تز، این موضوع را به اثبات می رساند و تفاوت مشارکت یک مؤمن در امور دینی، با یک تماشاگر مذهبی را نشان می دهد. (68)
نتیجه گیری
دین رسانه ای، گفتمان جدیدی است که طی آن منش ارتباطات دینی و حتی موضوع و کارکرد گفتمان دینی تغییر می یابد. دین رسانه ای با بازتولیدکردن دین، موجبات بازنمایی دین را فراهم و با تغییر موقعیت دین در افکار عمومی، هویت دینی جدیدی، متأثر از عوامل فرافرهنگی ایجاد می کند و نهادهای دینی سنتی را به چالش می کشد. بدین وسیله، دین از سویی، رسانه را مورد استفاده قرار می دهد تا خود را در فرهنگ عمومی نشان دهد و از سویی دیگر، رسانه نیز ضمن توجه به دین در فهم دینی اثر می گذارد. میزان توفیق اثرگذاری دین بر فرهنگ عمومی، به بهره گیری دین از رسانه بستگی دارد. اگر دین بخواهد بر فرهنگ عمومی اثر بگذارد، باید از رسانه مدرن بهره ببرد والا از راه رسانه های سنتی، به دلیل سرعت انتقال پایین و نفوذ اثرگذاری بسیار محدود، از راه رسانه های تصویری، به چالش کشیده می شود و دین معترض و انقلابی قلمداد می شود، هرچند با بهره مندی رسانه، دین مدنی شده یا ممکن است دولتی شود.در بحث دین رسانه ای، توجه به جایگاه جامعه، دین و رسانه، به عنوان سه رکن مهم و اثرگذار، بسیار اهمیت دارد. اینکه جامعه سکولار باشد یا دین دار و ارتباط با مخاطبان، سنتی باشد یا مدرن و نظام سیاسی-اقتصادی آن دموکراتیک، آزاد، نیمه آزاد باشد یا اینکه دین، دین زندگی (ساری و جاری در همه شئونات روزمره مانند جامعه ایران) باشد یا دین کلیسایی و هم چنین رسانه خصوصی باشد یا دولتی، در چگونگی ظهور دین رسانه ای در هر جامعه به طور متفاوت اثر می گذارد. نظام وسایل ارتباطی جمعی، حکم یک نظام پیچیده اجتماعی را دارد. نظامی که کنش ها و عملکردهای آن در چارچوب شرایط اجتماعی و جامعه ای که در آن عمل می کند، صورت می گیرد. عملکرد هیچ بخشی از نظام وسایل ارتباط جمعی را نمی توان بدون توجه به شیوه عملکرد کل نظام درک کرد. برای نمونه، تلویزیون در جهان مدرن، در بسیاری از موارد کارکرد نهادهایی چون آموزش و پرورش، نهادهای فرهنگ و اجتماعی و سازمان های سیاسی-اقتصادی را به دوش می کشد.
همان گونه که اشاره شد، کارکرد رسانه ای تلویزیون در برنامه های دینی در جوامع گوناگون، متفاوت است. در جوامع غربی، در ساختار برنامه های مستقل تلویزیونی، برنامه های مستقل دینی و مذهبی در مقاطعی خاص روی آنتن می رود، در صورتی که در جوامع دین سالار (مانند جامعه ایران) یک پارادایم دینی بر رسانه تلویزیون حاکم است که به جز مواردی خاص و مستند، همه برنامه ها، گزارش ها، اخبار، فیلم ها و سریال ها، تحت نفوذ و تأثیر گفتمان حاکم دینی جامعه است. در جوامع غربی، انتظار دینی از رسانه و تلویزیون وجود ندارد و حداکثر به شبکه ای خاص و برنامه ای ویژه محدود می شود، ولی این انتظار در جامعه ایران، انتظاری حداکثری و در همه شبکه های تلویزیونی است. دین رسانه ای، بانفوذ و گسترش گفتمان دینی، در جهان امروزی، در جوامع گوناگون توسعه پیدا کرده و مطالبات دینی جدیدی را به وجود آورده است ولی نوع و انتقال پیام و عمق ارتباط را دگرگون ساخته است. مکان اجرای برنامه دینی، از معبد در دین سنتی به خانه در دین رسانه ای یا دین تلویزیونی تبدیل شده و جمع مؤمنان در دین سنتی، به جمع خانوادگی تقلیل یافته است. نوع و انتقال پیام در دین سنتی، دینی و فردی، ولی در دین تلویزیونی دینی-اجتماعی و جمعی است. عمق ارتباط در دین سنتی عمیق، ولی در دین رسانه ای یا تلویزیونی سطحی است. رسانه های جمعی، به دلیل اینکه خود آنها عموماً تابعی از سیاست یا منافع اقتصادی هستند، پرداختن آنها به دین نیز سوگیرانه بوده و از موضع رستگاری انسان ها نیست. آنها برای رهایی بشریت همچون انبیا تلاش نمی کنند، بلکه به دین در حالت غیرسوگیرانه، حداکثر به عنوان یک نهاد اجتماعی یا یک سنت اجتماعی توجه دارند. آنها هم چنین به دلیل ضرورت ها و ویژگی های ابزاری خود مجبور به ایجاد تغییراتی در صورت و محتوای پیام های دینی یعنی بازنمایی و تولید آنها هستند. اینجاست که ابزار ضرورت های خود را بر پیام ها (پیام های دینی) تحمیل می کند. هم چنین اگر رسانه های جمعی بخواهند در فضای عمومی، برای یک گفتمان عمومی در جامعه تلاش کنند، مجبور به ارائه تنوع ها هستند. آنها باید نگرش های متفاوت و ادیان مختلف موجود را معرفی کنند. این امر در جوامعی چون هند که از تنوع دینی بالایی برخوردار است، اجتناب ناپذیر است. از این رو،آنها با خود پلورالیسم اجتماعی و دینی و هم زیستی ادیان را به ارمغان می آورند که این خود شاید واکنش منفی طرف داران سنتی و اکثریت دینی جامعه را برانگیزد. در یک جمع بندی می توان گفت:
1. رسانه گفتمان دینی را از محیط سازمان های دینی به سوی افکار عمومی می برد؛
2. رسانه های جمعی، به دلیل پیام های چند بعدی اش، امکان تفسیر را در مخاطب ایجاد می کند؛
3. دین رسانه ای، هویت دینی جدیدی متأثر از عوامل فرافرهنگی ایجاد می کند و نهادهای سنتی را به چالش می کشد؛
4. رسانه ها به ویژه تلویزیون در رقابت با تلویزیون های دیگر قرار دارد و متن اجتماعی امروز متنوع شده و تا حد بسیاری به مصرف گرایی افزایش یافته است و تلویزیون باید در قالب این متن اجتماعی و متن جهانی حرکت کند. از این رو، تفسیر دینی آن نیز نمی تواند جدا از این متن اجتماعی باشد. اگرچه خود نیز می تواند فراتر از این متن اجتماعی تبدیل به متن شود. برای نمونه، در جامعه اسلامی رسانه می تواند در این متن موجب تقویت حس دینی شود.
رسانه ها به عنوان میانجی گر، دین را دگرگون می کنند یا جایگزین دین می شوند. تلویزیون به عنوان رسانه یک نهاد اجتماعی است و نه یک ابزار. رسانه ها، گذشته ها را به یاد می آورند و همگان را از آنها آگاه می کنند و هم زمان مسائل روز را نشان می دهند و بینندگان را در آن مشارکت می دهد. تلویزیون، جهان و نقاط مختلف آن را به شکل های گوناگون به بینندگان نشان می دهد. تلویزیون حتی وظیفه آموزش و ارتقای تربیت آنها را به عهده گرفته است. تلویزیون وظیفه اطلاع رسانی را نیز به عهده دارد. آن باید به دنیا جهت بدهد. از این رو، بحث و گفت و گوهایی را طراحی می کند تا سیاست مداران و مسئولان تلویزیون یک تصویری از جهان ارائه کنند. تلویزیون با این قدرتی که در انتقال ما به زمان ها و مکان های مختلف دارد، به عنوان یک نهاد عالم، ایضاح کننده مطرح می کنند. (69)
پینوشتها:
1. عضو هیئت علمی دانشگاه تهران.
2. کارشناس ارشد مطالعات فرهنگی و رسانه.
3. حسن خجسته، بررسی نسبت رسانه و دین مطالعه (مورودی مناسک رسانه)، ص 155.
4. استوارت ام هوور و نات لاندبای، بازاندیشی درباره ی رسانه، دینی و فرهنگ، ترجمه: مسعود آریایی نیا، ص 13.
5. ژان کارنو، جامعه شناسی و وسایل ارتباط جمعی، ترجمه: باقر ساروخانی و منوچهر محسنی، ص 75.
6. Daniel Lerner
7. عبدالرضا شاه محمدی، «عصر ارتباطات و اطلاعات و جهانی شدن»، فصل نامه پژوهش و سنجش، ش 35، ص 151.
8. همان، ص 153.
9. Giddens, A."Sociology",4th Edition, Cambridge, Polity Press,2001,p:46.
10. McLoughlin, W.G.Revivals, Awakenings, and Reform. Chicago: University of Chicago Press, pp: 193-216.
11. سارا فلاورز، اصلاحات، ترجمه: رضا یاسایی، ص 15.
12. روبر نتس، نگاه تاریخی به سانسور، ترجمه: فریدون فاطمی، ص 21.
13. بازاندیشی درباره ی رسانه، دین و فرهنگ، ص 220.
14. Religioin on.
15. Religion in.
16. Berger, Peter The Sacred Canopy, New York, Doubleday,p: 457.
17. ژان کازینو، قدرت تلویزیونی، ترجمه: علی اسدی، ص 102.
18. R.Frankel.
19. Frankel,R."Televangelism: The Marketing of popular Religion, Carbondale and Edwardsville, Southern Illinois University Press,p: 133."
20. Wade Clark Roof.
21. Tele Vangelism.
22. James Carey.
23. Clifford Geertz.
24. Gifts of God.
25. محمد مسجدجامعی «واتیکان و رسانه»، ماهنامه رواق هنر و اندیشه، سال ششم، ش 13، ص 34.
26. محمدمهدی فرقانی، درآمدی بر ارتباطات سنتی در ایران، ص 45.
27. عبدالله گیویان، 1386/7/8: http://islahweb.org/htm/images/news/1911497740.org.1386/7/8
28. Hoover, S., Lundby, K. (ed),"Rethinking Media,Religion and Culture", London: Sage Publication,p: 8.
29. B.Martin.
30. McLoughlin, W.G.Revivals, Awakenings, and Reform. Chicago: University of Chicago Press, pp: 193-216.
31. http://slahweb.org.htm/images/new/11911497744orig.
32. H.Levine.
33. Stewart Hoover.
34. Hoover, Stewart "Religion im Fernesehn oder Fernseheligio?...",In: Religiöse Funktionen des Fernsehens,Günter Thomas, Michel Walker, Wiesbaden: Westdeutscher Verlag, PP: 76-81.
35. حسن بشیر، حسین نصریان جهرمی، «فرهنگ رسانه ای و سیاست فرهنگی»، فصل نامه مطالعات فرهنگی و ارتباطات، سال دوم، ش 7، ص 140.
36. Douglas Kellner.
37. Guy Debord.
38. Media Culture: Cultural Studies, Identity and Politics Between the Modern and the Postmodern.
39. Media Spectacle.
40. داگلاس کلنر، «آفرهنگ رسانه ای و پیروزی نمایش»، فصل نامه رسانه، سال هفدهم، ش 3، ص 218.
41. Technocapitalism.
42. همان، ص 194.
43. استوارت هوور، مخاطبان و رسانه ای کردن دین: دین و رسانه، ترجمه: محمدرضا جوادی یگانه و حمید عبداللهیان، ص 468.
44. Medienreligion
45. Hoover, Stewart "Religion im Fernsehen oder Fernschreligio?...", In: Religiöse Funkitonen des Fernsehens,Günter Thomas, Michel Walker, Wiesbaden: Westdeutscher Verlag,p:5.
46. Ibid,pp: 16-18.
47. Bauer, Thomas A, Relgion und Medien, projektkonzept Religion und Medien.
48. کلیفورد جی کریستیانز، فن آوری و نظریه سه وجهی رسانه، ص 91.
49. همان، ص 93.
50. مارتین هایدگر، «پرسش از تکنولوژی»، ترجمه: شاپور، اعتماد، فصل نامه ارغنون، ش 1، ص 8.
51. محمدباقر زکی، نقش تلویزیون در عرفی شدن فرهنگ، مجموعه مقالات سراسری رسانه تلویزیون و سکولاریسم، صص 188 و 189.
52. همان، صص 198-204.
53. نیل پستمن، «نمادهای تلویزیونی»، ماهنامه سیاحت غرب، سال هفتم، ش 73، ص 232.
54. بشیر معتمدی، «نظام تولید برنامه های دینی تلویزیون در سازمان صدا و سیما»، پایان نامه دوره کارشناسی ارشد علوم ارتباطات، ص 9.
55. اندرو انبرگ و پاتریک باروایز، تلویزیون و مخاطبان آن، فرهاد رادپور، ص 3.
56. E. Bohn, Roger, E. Short, James,"How Much Information? 2009 Report on American Consumers", Global Information Industry Center, University of California, San Diego2009.
57. چیستا یثربی، ریخت شناسی تطبیقی سینمای دینی در شرق و غرب، صص 243 و 244.
58. همان.
59. استوارت هوور، بازاندیشی درباره ی رسانه، دین و فرهنگ، مسعود آریایی نیا، ص 16.
60. Mythologizing effect.
61. History Farbication effect.
62. Cognitive Compression effect
63. مارسل دانسی، نشانه شناسی رسانه ها، گودرز میرانی و بهزاد دوران، ص 243.
64. نیل پستمن، زندگی در عیش، مردن در خوشی، صادق طباطبایی، ص 9.
65. همان.
66. همان، ص 16.
67. Achenbach, Gerd B"Die Lage der Religion in der modernen Gesellschaft und die Medien-Eine Expertise
In: Zeitgeistlich,Religion und Fernsehen in den neunziger Jahren,S.pp:95-121.
68. Keppler, Angela. Medienrelgion ist Keine Religion, Fünf Thesen zu den Grenzen einer erhellenden Analogie in: relgiöse Funktionen des Fernsehens? ...,Günter Thomas, Wiesbaden: Westdeutscher Verlag,PP: 225-231.
69. Hickenthier, Kunt "Transformation, Sinnstiftung, Wetevermittlung undRitualisierung des Alltags durch das Fernsehen", In: Religios Funktionen des Fernsehens, Günter Thomas Wiesbaden: Westdeutscher Verlag: pp: 30-36.
1. ارنبرگ، اندرو و باروایز، پاتریک «تلویزیون و مخاطبان آن» (فرهاد رادپور) تهران، سازمان صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران، مرکز تحقیقات مطالعات سنجش برنامه ای، 1378.
2. بشیر، حسن و بصیریان جهرمی، حسین، «فرهنگ رسانه ای و سیاست فرهنگی» فصل نامه ی مطالعات فرهنگی و ارتباطات، سال دوم، شماره ی 7، 1385.
3. پستمن، نیل «نمادهای تلویزیونی»، ماهنامه سیاحت غرب، مرکز پژوهش های اسلامی صدا و سیما، سال هفتم، شماره ی 73.
4. پستمن، نیل، زندگی در عیش مردن در خوشی (صادق طباطبایی)، تهران، سروش، 1373.
5. کریستیانز، کلیفورد جی، فن آوری و نظریه سه وجهی رسانه، (بازاندیشی درباره ی رسانه، دین فرهنگ، استوارت ام. هوور، نات لاندبای)، تهران، انتشارات سروش، 1385.
6. دانسی، مارسل، نشانه شناسی رسانه ها، گودرز میرانی و بهزاد دوران، تهران، چاپار، 1381.
7. رابرتسون، رولند، جهانی شدن: تئوری های اجتماع و فرهنگ جهانی، (کمال پولادی)، تهران، نشر ثالث، 1380.
8. زکی، محمدباقر، «نقش تلویزیون در عرفی شدن فرهنگ»، مجموعه مقالات همایش سراسری رسانه تلویزیون و سکولاریسم، تهران، مرکز پژوهش های اسلامی صدا و سیما، 1386.
9. شاه محمدی، عبدالرضا، «عصر ارتباطات و اطلاعات و جهانی شدن»، فصل نامه پژوهش و سنجش، شماره 1383.
10. فرقانی، محمدمهدی، درآمدی بر ارتباطات سنتی در ایران، تهران، مرکز مطالعات و تحقیقات رسانه ها.
11. فلاورز، سارا، اصلاحات، ترجمه: رضا یاسایی، تهران، ققنوس، 1386.
12. کازینو، ژان، قدرت تلویزیون، ترجمه: علی اسدی، تهران، امیرکبیر، 1364.
13. کازنو، ژان، جامعه شناسی وسایل ارتباط جمعی، ترجمه: باقر ساروخانی و منوچهر محسنی، تهران، انتشارات اطلاعات، 1384.
14. کلاین برگ، اتو، به نقل از: اردلان اسعد، «پدیده های جهانی شدن و حقوق فرهنگی» مجله سیاست خارجی، شماره 2.
15. کلنر، داگلاس، «فرهنگ رسانه ای و پیروزی نمایش»، ترجمه: اسماعیل یزدان پور، فصل نامه رسانه، سال هفدهم، شماره 3، 1385.
16. گل محمدی، احمد، گفتمان های هویت ساز در عصر جهانی شدن، هویت ملی و جهانی شدن، تهران، مؤسسه تحقیقات و توسعه علوم انسانی، 1383.
17. گیویان، عبدالله، 1386/7/8:
http://islahweb.org/htm/images/news/1191149774orig
18. مسجدجامعی، محمد، ماهنامه رواق هنر و اندیشه، مرکز پژوهش های اسلامی صدا و سیما، سال 6، دوره ی جدید، پیاپی 64.
19. معتمدی، بشیر، «نظام تولید برنامه های دینی تلویزیونی در سازمان صدا و سیما»، پایان نامه دوره کارشناسی ارشد علوم ارتباطات، دانشگاه تهران، دانشکده علوم اجتماعی، 1386.
20. نتس، روبر، نگاهی تاریخی به سانسور، ترجمه: فریدون فاطمی، تهران، نشر مرکز، 1377.
21. هایدگر، مارتین، «پرسش از تکنولوژی»، ترجمه: شاپور اعتماد، فصلنامه ی ارغنون، شماره 1، ص 1383.
22. هوور، استوارت، مخاطبان و رسانه ای کردن دین: دین و رسانه، ترجمه: محمدرضا جوادی یگانه، حمید عبداللهیان، تهران، دفتر پژوهش های رادیو، 1386.
23. واندال، ویکی، «جایگاه رسانه ها و ادیان در قلمرو سیاست جهان سوم» در: دین، جهانی شدن و فرهنگ سیاسی در جهان سوم» جف هینس (داوود کیانی)، تهران، پژوهشکده مطالعات راهبردی، 1381.
24. یثربی، چیستا، ریخت شناسی تطبیقی سینمای دینی در شرق و غرب، سینما فردا، پرونده سینمای دینی، 1385.
25. هوور، استوارت ام، لاندبای، نات، بازاندیشی درباره ی رسانه، دین و فرهنگ، ترجمه: مسعود آریایی نیا، تهران، انتشارات سروش و مرکز تحقیقات، مطالعات و سنجش برنامه ای، 1385.
1. Achenbach, Gerd B"Die Lage der Religion in der modernen Gesellschaft und die Medien-Eine Expertise" In: Zeitgeistlich, Relgion und Fernsehen in den neuziger Jahren, S 1994.
2. köln: katolisches Institut für Medieninformation.
3. Bauer,Thomas A, Religion und Medien, Projektkonzept Religion und Medien, In (03.11.2003).
http://www.thomasbaurer.at/tab/pub/category.php? catid=53.
4. Berger, Peter The Sacred Canopy, New York,Doubleday 1967.
Beyer P. (1997), Religion and Globalization, London,sage.
5. E.Bohn, Roger,E. Short, James,"How Much Information? 2009 Report on American Consumers", Global Information Industry Center, University of California, San Diego2009.
6. Helland, ch.Surfing for salvation, Religion gournal, vol.32, issue 4. Octobr.
7. Hickenthier, Kunt "Transormation, Sinnstiftung, Wetevermittlung und Ritualisierung des Alltags durch das Fernsehen", In: Religiöse Funktionen des Fernsehens, Günter Thomas wiesbaden: westdeutscher Verlag,2000.
8. Hoover, Stewart "Religion im Fernesehn oder Fernesheligio?...",In: Religiöse Funktionen des Fernsehens,Günter Thomas,Michel Walker, Wiesbaden: Westdeutscher Verlag2000.
9. Kellner, Douglas, Media Spectacle, London: Routledge,2003.
10. Keppler, Angela, Medinrelgion ist Keine Religion, Fünt Thesen zu den Grenzn einer erhellenden Analogie, In: relgiöse Funktionen des Fernsehens? ..., Günter Thomas, Wiesbaden: Westdeutscher Verlag,2003.
11. Lerner,Daniel The Passing of Traditional Society: Modernizing the Middle East,Glenco,il, Free Press,1958.
12. Martin, B.A"Sociology of Contemporary Cultural Change", Oxford: Basil Blackwell,1981.
13. McLoughlin,W.G., Revivals, Awakenings, and Retorm. Chicago: University of Chicago Press,1978.
14. Frankel, R."Televangelism: The Marketing of popular Religion, Carbondale and Edwardville, Southern Illinois University Press,1978.
15. Geertz, Clifford, "Religion as a Cultural System" in Banton, M. (ed). Anthrological Approaches to Religion, London, Tavistock, 1966.
16. Giddens,A."Sociology",4th Edition, Cambridge, Polity Press,2001.
17. Hall, Stuart & et al, Culture, Media, Language: Working Papers in Cultural Studies, Routledge,1980.
18. Hoover,S., Lundby, K. (ed),"Rethinking Media, Religion and Culture", London: Sage Publication,1993.
19. Levin,H.D."Popular Group" Popular Culture, and Popular Religion. In Comparative Study in Society and History, Volume 32 (4)
20. Postman,Neil "Tecknopolgy , The Surrender of Culture to Technology", New York: Vintage Book, 1993.
21. Robertson, R"Globalization",London, Sage,1992.
منبع مقاله :
جمعی از نویسندگان؛ (1390)، مجموعه مقالات دومین همایش بین المللی «دین و رسانه» «رسانه دینی، دین رسانه ای»، قم: مرکز پژوهش های اسلامی صدا و سیما، چاپ اول
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}